تشنه ای که به دنبال جرعه ای معرفت در بیابان روزگار به دنبال سراب هایی که از دور برکه ای خضرا به نظر می آمدند.وادی های گوناگونی را طی کرده ام و جز غفلت در آنجا چیزی نیافتم.و حتی در این برهوت همسفری موافق ندیدم که شرح حال دل با او بگویم بلکه کمی سبک گردم.لذا روی به این دنیای مجازی آوردم که شاید رفیقی موافق بیابم . و این فرصتی است غنیمت که بیابی همراهی که حتی روی تورا ندیده و هیچ برداشت و سوء نظری به حرف دلت گوش فرا دهد.
- اونقدر خوندم که بفهمم خیلی مونده
- همه جور کاری از کارمندی تا بازار
- چون معتقدم این بدنی که پوستی بر جانم است امانتی است از او و برای او لذا برای روز کارزار آماده اش میکنم . به ریاضت.نه ریاضت مرتاضان بلکه ورزش.به شنا و کشتی و تنیس ا
- دوستانم و کامپیوترم